دوستی پروانه ای

بارا ن عشق THE RAIN OF LOVE

یک آرزو دارم:یکدیگر را دوست بداریم و به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذاریم.در برابر عشق و محبت قدرشناس باشیم.ولی هرروز شاهد پیشرفت رفتارهای ضداخلاقی هستیم!

خدايا به آنان كه ادعاي عاشقي تو را دارند بياموزکه بزرگترین گناه شکستن دل دیگران است!

دوستی پروانه ای

یك شب سرد پاییز یك پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرك و به شیشه زد: تیك! تیك! تیك!
پسرك كه سرش حسابی گرم بود، برگشت و دید یه پروانه كوچیك اونجاست!
پروانه با شور و شوق گفت: میخوام باهات دوست بشم، لطفا پنجره رو باز كن.
اما پسرك با اوقات تلخی جواب داد: نمیشه، تو یه پروانه هستی!
پروانه خجالت زده سرش رو كج كرد و با صدای لرزون گفت: لطفا پنجره رو باز كن، هوا اینجا خیلی سرده!
اون پسر باز هم قبول نكرد: برو از اینجا و منو راحت بذار!
پروانه با غم زیاد از اونجا دور شد.

فرداش پسرك از رفتارش پشیمون شد و پیش خودش گفت: برای اولین بار كسی خواست با من دوست بشه ولی من حرفشو گوش نكردم و پیش خودش فكر كرد كه "ممكنه پروانه برگرده و این بار با هم دوست میشیم".
مدتها كنار پنجره باز اتاقش نشست. پروانههای زیادی اومدن اما از پروانه اون شب خبری نشد.

خسته از انتظار، پسرك پیش مرد دانا رفت و ماجرا رو براش تعریف كرد.
مرد دانا بهش گفت: پسر عزیزم عمر پروانهها بیشتر از یك یا دو روز نیست!
پسرك از اون روز دیگه همیشه یادش موند كه برای دوستی و دوست داشتن فرصت كوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصتی دریغ کرد



نظرات شما عزیزان:

غزاله
ساعت23:56---19 بهمن 1389
داستان بسیار آموزنده ای بود.اگر کمی فقط کمی به این داستانهای کوتاه و ساده میاندیشیدیم و آنرا درک میکردیم ورفتارمان را با ان تطبیق میدادیم قطعا الان در این مقطع تاریخی نبودیم!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:,ساعت13:32توسط عاشق باران | |